هزار وب

جک ، عکس ، سرگرمی و ...

هزار وب

جک ، عکس ، سرگرمی و ...

لطیفه 53


دلیل
پسرک روی زمین نشسته بود و ناله می‏کرد. مادرش با دلسوزی پرسید: چی شده؟
پسرک خوردم زمین و زانویم زخمی شد.
مادر:کی این طوری شد؟
پسرک: نیم ساعت پیش.
مادر: پس چرا تازه الآن ناله و زاری می‏کنی؟
پسرک: آخه نمی‏دانستم تو در خانه‏ای!

لطیفه 52


فراموشی
آلبرت از رالف پرسید: مامانت چطوری فهمید که دستهایت را نشستی؟
رالف گفت: هیچی فراموش کرده بودم صابون را خیس کنم!

لطیفه 51


پز!
پسری صد یورو در خیابان پیدا کرده بود. به خانه که آمد مادرش از او پرسید: آیا به اداره‏ی اشیای گمشده اطلاع دادی؟
پسرک گفت: نه چون این خیلی خوب نیست کهآدم بخواهد پز شریف بودنش را بدهد!

لطیفه 50


فریدولین از جشن تولد دوستش به خانه برگشت.
مادرش پرسید: دختر مؤدبی بودی؟
فریدولین: البته مادر!
مادر: مرتب نمیرفتی شیرینی برداری؟
فریدولین گفت: نه همان اول که وارد شدمپنج تا برداشتم!

لطیفه 33


یارو میگوزه بچه هاش میزنن زیر خنده! در حالی که اشک تو چشاش جمع میشه میگه: خدایا این شادیو از بچه هام نگیر!!!